سفارش تبلیغ
صبا ویژن
پایگاه مقاومت شهدا
   مشخصات مدیر وبلاگ
 
    آمارو اطلاعات

بازدید امروز : 17
بازدید دیروز : 34
کل بازدید : 29548
کل یادداشتها ها : 182

نوشته شده در تاریخ 90/3/19 ساعت 1:6 ع توسط جواد قاسم آبادی


صحنه هاى بهشت وجهنم ، خلقت آدم و حوا(70) وسایر صحنه هائى را که داراى مضامینى مذهبى بودند، بردیوارهاى کلیساها نقاشى کردند، به گونه اى که کلیساها به نمایشگاه هائى ازهنرهاى تجسمى وتصاویر عریان زنان ومردان مبدل شدند.(71)
این رفتار، روح معنوى و اخلاقى کلیسا را بشدّت تنزل داد. دیگر مردم براى عبادت و تزکیه روح به آنجا نمى رفتند. بسیارى از مردم ، براى مشاهده تصاویر و مجسمه ها و تحت تاءثیر جاذبه هاى معمارى و هنرى کلیساها، به آنجا مى رفتند. به این ترتیب کلیسا، خود به عاملى براى توجیه فساد و دنیاطلبى تبدیل گردید و روحانیت مسیحى براى جذب مردم به اماکن مقدّس ، آنها را بهمان صورت که ثروتمندان و بورژواها و دنیاطلبان مى خواستند، تزئین نمود. به عبارت دیگر کلیسا به جاى آن که ایمان مردم را در برابر هجوم فرهنگى و اخلاقى بورژواها و ثروت اندوزان حفظ کند و جهت گیرى و گرایشات جامعه را اصلاح کند، خود با موج جدید دنیاطلبى همراه شد و ناخواسته به آن موج دامن زد.(72)
براى ساختن بناهاى رفیع کلیساها و تاءمین هزینه هاى هنگفت تشریفات و تجملات دستگاه عظیم و پرخرج روحانیت مدرن ! احتیاج به منابع مالى جدید بود. از این رو کلیسا به ناچار به بدترین و سخیف ترین اعمال دست زد، تا جائیکه روحانیت مسیحى به هر کارى از جمله به خرید و فروش ‍ بهشت و جهنم مبادرت نمود. نقشه بهشت را مى کشیدند و براى محله ها و خیابانهاى مختلف آن قیمت تعیین مى کردند!؟ و هر کس ، هرقدر گنهکار، مى توانست با خرید خانه اى در بهشت ، اقامت خود را در آنجا تضمین کند!؟ وبه این ترتیب با پرداخت وجه ، هر گناهى قابل بخشش بود. حتى جهنم را مى شد خرید!(73) این اقدامات ، منجر به ایجاد تردید در مردم بخصوص اقشار فهیم جامعه ، نسبت به تعالیم کلیسا گردید و قداست و حرمت ارزشهاى دینى را زیر سؤ ال برد و مبانى فکرى و عقیدتى که نظام کلیسا بر آن استوار بوده را بشدت متزلزل ساخت .
در کنار موارد فوق ، فساد مالى و اخلاقى روحانیون مسیحى را نیز نباید فراموش کرد. کلیسا سرنوشت خود را به فئودالیسم اروپا و اشراف و نجیب زادگان ، گره زده بود و همانند آنها از مردم بیچاره مالیات اخذ مى کرد.
(74) بسیارى از مناصب کلیسا خریدو فروش مى شد و یا به اطرافیان پاپها واگذار مى گردیدند.(75)
بسیارى از کشیشها تسلیم وضع موجود شده و رذایل اخلاقى حاکم بر جامعه خود را پذیرفتند و خود به آن گرفتار شدند. بطوریکه زندگى بى بند و بار بسیارى از کشیشان ، در ادبیات ایتالیا کاملا نمودار است .این وضعیت منجر به ملوث شدن چهره کلیسا و روحانیت مسیحى گردید.(76)
نهضت اصلاح دینى و رنسانس  
عواملى که بر شمرده شد، زمینه نهضت اصلاح دین در اروپا را فراهم کرد و تحولّى به نام (رنسانس )(77) یا (نوزایى ) را در مغرب زمین به وجود آورد. از آن پس ، دوران جدیدى در اروپا شکل گرفت که با گذشته آن ، کاملا متفاوت بود. در این عصر، فرهنگ و تمدنى جدید، آرام آرام شکل گرفته و گسترش ‍ یافت که با فرهنگ و تمدن گذشته اروپا و سایر مناطق جهان هیچ شباهتى نداشت .
تردیدى نیست که ، اصحاب کلیسا در به وجود آمدن این شرایط نقش مؤثرى داشته اند،
(مارتین لوتر) (78) که رهبر نهضت اصلاح دینى در اروپا محسوب مى شود خود روحانى منتقدى بود که در دستگاه اسقف اعظم آلمان اعتبارى پیدا کرده بود. هنگامى که به نمایندگى از طرف کلیساهاى آلمان ، براى ارائه برخى مطالب و شکایات به وایتکان ، یعنى مقر پاپ اعزام مى شود، از مشاهده جلال و جبروت دستگاه پاپ و آن همه تشریفات وریخت وپاش که به دربار پادشاهان شباهت داشت ، متعجب گردید. او متوجه شد که رقابت شدیدى در دنیاگرایى میان شاه و کلیسا وجود دارد.(79) در نتیجه ،نسبت به تعالیم کلیسا و اساسا دستگاه روحانیت مسیحى ، دچار تردید شد و به فکر اصلاح دین افتاد و خود رهبر مذهبى جدیدو جریانى تحت عنوان (پروتستانتیزم ) در مسیحیت گردید.
وى پس از بازگشت از رم ، مبارزه و انتقاد را نسبت به دستگاه پاپ آغاز کرد و باوجود آن که خود یک کشیش بود، تندترین حملات را به روحانیت مسیحى به عمل آورد. پادشاهان و شاهزادگان آلمانى و سیاستمداران و ثروتمندان نیز دور او را گرفتند وى را تشویق کردند .بورژواهاو اومانیست ها نیز که مخالفت او را با دین و کلیسا مشاهده کردند به حمایتش آمدند و قیامى را علیه پاپ بصورت یک جریان فکرى قوى و گسترده ، سازمان دادند .
از نظر او، مسیحیت مى بایست فاقد روحانیت و کلیسا باشد (مسیحیت آرى ، روحانیت هرگز!) وى روحانیت و کلیسارا زائد و مزاحم مى دانست و معتقد بود، انسان باید بدون واسطه با خداوند ارتباط داشته باشد. شعار دیگر او این بود که ، دیانت از سیاست باید کاملا" جدا باشد. دین یک مقوله شخصى و معرفتى است و ایمان امرى فردى است و در هیچ امر اجتماعى ، بخصوص سیاست ، نباید دخالت کند .
(80)
به این ترتیب کلیسا به وسیله یکى از تربیت یافتگان خود، زیر سؤ ال رفت و مطالبى علیه آن مطرح شدکه هیچ فرد غیر روحانى و حتى لائیک نیز جراءت طرح آنها رانداشت . همین امر موجب شد که انتقادهاى مطرح شده ، در اذهان توده مردم که از وضع روحانیت مسیحى رضایت چندانى نداشتند، عمیقا تاءثیر بگذارد.
مارتین لوتر در پاسخ به این سؤ ال که چه کسانى را باید جایگزین روحانیت کرد و مردم مسایل دینى خود را از که باید بپرسند. گفت : دین را هرکس باید با خرد و عقل خود بفهمد. هرکس مى تواند انجیل را بخواند و براساس فهم خود به آن عمل کند. در نتیجه این نظرات ، تفسیر به راءى ، برداشتهاى مختلف و قرائتهاى گوناگون از دین (همانگونه که امروزه در جامعه ما نیز عده اى روشنفکر غرب زده از آن دم مى زنند) رواج یافت .
بر مبناى این نظر، هرکس مى توانست از دین به اندازه فهم خود، قرائتى داشته باشد و بر مبناى آن نیز عمل کند و این ، پیام نهضت پروتستانتیزم بود. از نظر آنها هرچه که به عنوان حلال وحرام در دین آمده است ساخته و پرداخته کشیشان و روحانیت است به جز دو یا سه مورد مانند غسل تعمید و مراسم عشاء ربانى که امروز نیز هنوز رایج است ، نهضت پروتستانیزم معتقد بود امر و نهى و تکلیف الهى وجود ندارد، هرکس هرچه به عقلش ‍ درست آمد و عمل کرد مقبول است .
(81)
این نهضت ، زمینه هاى شکل گیرى (لیبرالیسم )، (دمکراسى ) و (جامعه مدنى ) در تاریخ جدید غرب را به وجود آورد (که در مباحث آینده به آنها خواهیم پرداخت ). به عبارت دیگر، بسیارى از شعارهاى دوران جدید اروپا، از نهضت پرتستانیزم که حرکتى در دورن جامعه روحانیت مسیحى بود، سرچشمه گرفت .
تا قبل از نهضت پروتستانیزم ، زبان لاتین زبان واحد و دینى مسیحى بود و همه متون دینى به این زبان نگاشته مى شدند. لوتر فتوى داد که ضرورتى ندارد که زبان دین و عبادت مسیحیان مشترک باشدو لزومى ندارد که همه مسیحیان به زبان لاتین دعا کنند و نماز بخوانند و انجیل را تلاوت کنندو هرکس مى تواند به زبان خودش عبادت کند. در نتیجه ،نهضت پروتستانیزم وحدت جهان مسیحیت را نیز از بین برد و اتحادى را که مسیحیت پس از فروپاشى روم بر مبناى مکتب و فرهنگ واحد به وجود آورده بود، بر باد داد.
پرتستانها،براساس تعالیم مارتین لوتر، دین را متعلق به عالم پس از مرگ مى دانند و از نظر آنها دین امرى شخصى و فردى مى باشد و هیچ کارکرد اجتماعى ندارد. وظیفه روحانیت نیز صرفا" در غسل تعمید و مراسم عشاء ربانى خلاصه مى شود و حق دخالت در امور سیاسى و دنیوى را ندارند.
در کشورهاى کاتولیک ، روحانیون به ظاهر ارتباطاتى با سیاست و حکومت دارند اما در کشورهاى پروتستان ، روحانیون هیچ دخالتى در سیاست نمى کنند و این سیاستمداران هستند که براى آنهاتعیین تکلیف مى کنند و اسقف اعظم توسط پادشاه و رئیس جمهور منصوب مى شود. در حالیکه درگذشته ، پادشاه مشروعیت خود را از پاپ مى گرفت و او بود که تاج بر سر شاه مى گذاشت !



نص و...   





طراحی پوسته توسط تیم پارسی بلاگ